در حال بارگذاری ...
...

یادداشتی برای حبیب:

نمایش حبیب با وجود همه نواقص و کاستی ها اجراهای موفقی را به ثبت رساند.

علیرضا راشکی*؛ نمایش کمدی با عنوان «حبیب» نزدیک به یک ماه در پلاتو تئاتر شهر زاهدان به روی صحنه رفت و هر شب به تعداد تماشاگران حاضر در سالن افزوده می شد، آنقدر که در شب پایانی، علی رغم میل باطنی همه، به دلیل پر شدن حتی پله های پلاتو، تعداد بسیاری پشت درب بسته سالن ماندند و  این یعنی نمایش حبیب با وجود همه نواقص و کاستی ها اجراهای موفقی را به ثبت رساند.

«حبیب» در ابتدا یک نوشته بود تا آنکه به دست رضا خداد بیکی افتاد و پس از آن این نوشته جان گرفت و تبدیل شد به یک نمایش کمدی و یک ماه روی صحنه تئاتر شهر زاهدان مخاطب خود را لحظاتی خنداند.

«حبیب» هر چند می توانست کمدی تر باشد و از نظر زمانی کوتاه تر باشد اما هرچه بود توانست لبخند رضایتی را بر لبان هزاران مخاطب خود ینشاند و آنها را خندان از سالن نمایش راهی خانه کند و این رسالت واقعی چنین نمایش هایی است.

گذری به قصه نمایش

این متن به قلم حسین ابراهیمی با لهجه و المان های مربوط به استان خراسان در زمان هشت سال دفاع مقدس نگاشته شده و خانواده ای را روایت می کند که پدر آنها با تاکسی فرسوده در شهر مشهد به مسافر کشی مشغول بود اما ناچارأ برای دریافت وام تعویض تاکسی باید مدت شش ماه جبهه میرفت تا پس از برگشت وام خود را دریافت کند.

حبیب به جبهه رفت ام تنها نبود شوهر خواهرش رحمان نیز همراهش شد تا شش ماه را در آن خاک ریزها سپری کنند ولی خرده سرقت های رحمان سبب شده بود که چندان رابطه دوستانه ای بین او و حبیب وجود نداشه باشد و تنش های میان این دو فاز کمیک نمایش را ایجاد کرده بود و سبب نشاندن خنده بر لب مخاطب می شد.

حبیب با دلی مملو از آشفتگی و ترس از مرگ راهی جبهه شد اما سعی می کرد تا از خط مقدم به دور باشد، قافل از آنکه پسرش عباس بی خبر و مخفیانه راهی جبهه شده و در شرایطی که مسئولیت انتقال آب به پدر محول شده بود اما این پسر بود که مخفیانه تانکر آب را به جبهه می برد و مجدد باز می گرداند و سرانجام این پسر بود که در روز تاسوعا مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و شهید شد.

نگاهی به بازیگران

از بازیگران بگوییم ... از بازی روان علیرضا سلمان نژاد پیشکسوت و چهره نام آشنا صاحب سبک نمایش طنز استان تا نازنین زهرا خمری و سوگند میری دو نونهال این نمایش که به خوبی توانستند در کنار پیشکسوتان نمایش طنز استان ایفای نقش روانی داشته باشد.

ایفای نقش حبیب محول شد به علیرضا سلمان نژادی که طی سه دهه گذشته در سیستان و بلوچستان با نام هنری «ممد حسین» شناخته می‌شد و ما در این نمایش رگه‌هایی از آن شخصیت را می‌دیدیم و به نظر می‌آید اگر رضا خداد بیکی به جای حبیب همان محمد حسین را در جبهه روایت می کرد نمایش شکل بهتری به خود می‌گرفت و مخاطب با چهره جدیدی از «ممد حسین» رو به رو می‌شد.

اما ندا پیری و معصومه شیخ ویسی در طول نمایش تنش های میان خواهر شوهر و عروس، گاهی هم روابط صمیمی میان این دو شخصیت را به نمایش گذاشتند که در پاره ای مواقع سورئال می شد اما در قالب نمایش کمدی جای خود را پیدا کرده بود و می توانست بر لب مخاطب خنده بیاورد.

در مجموع باید گفت اگر نقاط ضعف و قوت بازی های این نمایش را در یک ترازو قرار دهیم کفه نقاط قوت ترازو سنگینی خواهد کرد که بدون شک یکی از دلایل آن را می توان بازی چند بازیگر از جمله علیرضا سلمان نژاد و بهرام طاهری دانست.

متن نمایشنامه

گاهی یک کارگردان ضعیف یک متن قوی را ساتور کش می‌کند و گاهی هم بلعکس اما انگشت شمارند کارگردانانی که بتوانند از یک متن ضعیف اثری مخاطب پسند خلق کنند که رضا خداد بیکی یکی از آن هاست نمایش حبیب را می توان گواهی از آن دانست.

در نمایش حبیب پراکندگی صحنه ها بسیار زیاد بود، آنقدر که نمایش تبدیل شده بود به یک اجرای آیتمی یا چیزی شبیه به آن که گاهی از نمایش خارج شده بود، به نوعی این متن یک پازل در هم ریخته بود که کنار هم قرار دادن صحنه ای آن چندان منطقی نبود و به نظر می رسید تنها چهار قطعه اول پازل که همان چهار صحنه اول نمایش باشند به درستی کنار هم قرار گرفته اند و سایر صحنه های این نمایش به خوبی چفت و بست نشده بودند.

به عنوان مثال دو بخش شدن صحنه رفتن حبیب و رحمان به دنبال آبکش و قرار گرفتن صحنه خانه حبیب و تماس تلفنی او با همسرش یا همان خواهر حبیب در میان این دو بخش، یا قرار گرفتن صحنه اعزام عباس پسر حبیب به جبهه بعد از صحنه حضور مهری در آبکش حبیب که به نوعی سبب سردرگمی مخاطب در درک روال نمایش می شد و به نوعی پازل نمایش حبیب را بد شکل کرده بود.

ضعف دیگر نمایش حبیب را می توان حضور عجیب مهری همسر حبیب در جبهه دانست که شاید بشود گفت نویسنده بی‌درنگ و بدون تفکر اقدام به نوشتن آن کرده و یا در صحنه پایانی نمایش که همسر حبیب در جبهه بر بالین پیکر فرزند شهیدش حاضر می شود نیز شبهه ایجاد می کند در حالی که بهتر بود نویسنده پیکر شهید را به اهواز اعزام می‌کرد تا حضور مهری در آن لحظه سورئال نباشد.

جان دوباره در تئاتر زاهدان

در نهایت باید گفت هر آنچه که بود خوب بود چرا که مدت ها اجرای نمایش در زاهدان و استان به تک اجرا یا سه اجراهای بی کیفیت در قالب آسیب های اجتماعی خلاصه شده بود و بعد از مدت‌ها نمایش حبیب با 26 شب اجرا مداوم جان دوباره به تئاتر استان بخشید.

کسی گمان نمی کرد در انتهای اجرای نمایش حبیب از آمار بالای یک هزار نفر تماشاگر سخن به میان آید اما اگر میانگین حضور تماشاگر در هر شب 60 نفر گرفته شود این نمایش بعد 26 شب مجموعأ شاهد حضور حداقل یک هزار و 560 تماشاچی بوده که خود یک رکورد در تئاتر استان سیستان و بلوچستان به شمار می رود.

این استقبال نشان داد تئاتر در سیستان و بلوچستان و به خصوص زاهدان جان دوباره گرفته و اگر نمایشی خوب تولید شود و در مدت زمان مناسب روی صحنه باشد می‌توان شاهد رکورد شکنی های پیاپی ناشی از حضور زاهدانی ها در سالن نمایش بود.

در نهایت باید گفت اکنون که چراغ تئاتر در استان دوباره روشن شده مسئولین استانی و هنرمندان هنرهای نمایشی باید تمام تلاش خود را پیشه کنند تا نه تنها این چراغ روشن بماند بلکه پر نور تر از گذشته بر تئاتر استان بتابد.

 

* خبرنگار حوزه تئاتر