در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش «شاران»

عرصه ی سخن بس تنگ است و معنی بس فراخ

نقدی بر نمایش «شاران» شرکت کننده در بیست وهشتمین جشنواره تئاتراستانی سیستان وبلوچستان

سیدابوالفضل هاشمی؛ عرصه ی سخن بس تنگ است          عرصه ی معنی فراخ است.

بی تردید هنر نمایش یکی از بی بدیل ترین هنرهای زمانه ی ماست,تئاتر هنری است که بدون مخاطب هنر نیست و کثرت جمعیت نیز در تئاتر به معنای مخاطب نیست,از این منظر بایستی به باز پیدایی حیات,احساس,و ادراک در تئاتر ایمان داشت,ارزیابی‌ای که از نمایشنامه و نمایش می شود اساسا فلسفه توانایی و سرشت و طبیعت نویسنده و کارگردان را به منصه ی ظهور می رساند.شاران قصه محدودیت زنانی است که در جوامع متعصب,سنتی و مرد سالارزندگی می کنند.اصل و اساس نمایشنامه بر پایه ی داستان گالیله و آنتیگونه پایه ریزی شده است.

مدتیست که نویسندگان با استفاده از متون کلاسیک اروپا مضامین امروزی جامعه را به نقد می کشند,بی تردید مطالعه و نگاه به ادبیات کهن نه تنها خالی از لطف نبوده بلکه شرایط نمایشنامه نویسی استان را می تواند دچار تحول و تغییر کند,نمایشنامه شاران از این حیث قابل تامل و تقدیر است ,طرح نمایش می توانست پاسخگوی موضوع تعصب درجامعه سنتی و محدودیت زنان در این جوامع باشد ,شروع نمایش با تابلوی سوخته شدن کتب به بیننده این ایده را القاء می کند ,اما واقعیت امر این است که پرداخت های بعدی شانیت طرح را از بین برده است.ورود به دنیای برتولت برشت و سوفوکل  درست است آشنا مداری معنا و ذهن را متبادر می کند اما گاهی کارگردان با تعاریف نسبی ای که از هر طرف بصورت هجومی به تماشاگر می داد بعضا به زبان بلوچی یا فارسی پدیده ای را بوجود می آورد که به ملغمه بیشتر شباهت پیدا می کرد,ما در کار تئاتر موظف به ایجاد پرسشیم اما در شاران معمولا به وضوح صورت و سیرت متن از جملاتی پر می شدند که به مانیفست,شعار و بیانیه شبیه بود و کار را دچار نقصان می کرد,پویایی متن با توجه به تکثر صحنه ها از دست می رفت و  بازی هایی که می توانستند بهتر از این کنترل شوند,بهترجلوه کنند و نقش اساسی کار را بر عهده بگیرند رو به ضعف می رفت,در حقیقت نویسنده  و کارگردان به خود تلنگری نزده بود که حذفیاتی را امکان پذیر کند تا در مسیر جاری نمایش از حشو جلوگیری شود و ایجاز  به معنای واقعی در نمایش چهار چوب را کاملتر کند,همین که گاهی از طرف تماشاگران شنیده می شد که دوباره آمدند و طولانی شد یعنی اینکه کانون ایجاد  نظام هنری هماهنگ نمایش در موقعیتی ازکار از دست رفته است,بعضا زمانبندی رعایت نمی شد و قبل از اینکه موقعیت رئال به پایان برسد پادشاه یا اشخاص دیگر ورود می کردند و سپس نور عوض می شد,همه ی عوامل نمایش بایستی در کانون ایجاد نظام هنری هماهنگ باشند,

همیشه واقع گرایی همانقدر که خوب است همانقدر هم تبعات خودش را دارد و چه خوب است جوهره ی بازی بازیگران از دید کارگردان با این واقع گرایی روبرو شود,در این صورت است که سامان دادن به کار آسانتر می شود,لحظات آخر نمایش با تصویر سایه بازی که قرینه ی سایه بازی اول بود از مطابقت خوبی برخوردار بود و قابل پذیرش,اما می توانست سه صحنه ی سایه بازی آخر در یک صحنه و با تدبیری بهتر و نمایشی تر به دور از مضحکه ی سربازی که می رقصد صورت پذیرد.

تقابل سنت و مدرنیته و تکنولوژی و فضای جذاب مجازی چون بوم رنگی است که به خود انسان باز می گردد,ما ناگزیریم از اینکه در این فضا و تکنولوژی حرکت کنیم و این اجنتاب ناپذیر است,تحول و بصیرت زن سنتی در بازشناسی و آگاه سازی عموم در خصوص این مقوله ی عظیم جهانی قابل ستایش است,در انتهای نمایش خواندن اشعار مولوی به لحاظ شنیداری در قالب تصویری عرفانی از سوی زنانی که لباس زیبای آریایی و بلوچی کشورم را دارند برای نگارنده ی نقد ارزشمند است اما نهایتا در اصل نمایش و پیش برندگی نمایش چندان اثر گذار نبود و صد البته این گفته مبنای آن حذف این قسمت از نمایش نیست,بازی های روان زن و شوهر در زمانی که با زبان زیبای بلوچی صحبت می کنند بسیار عالی است و حتی می توانست برای کسانی که به این زبان آشنایی ندارند کلید واژه های خوبی بدهد,باید نظر داشت که دانش کارگردان و مشورت او با بانی ساخت دکور می تواند دکور مطلوبی برای صحنه جهت استفاده تمام و کمال ارائه دهد,در طول نمایش دکور کتابخانه ساعت شنی چشمگیر بود اما از مابقی دکور صحنه می شد باز هم استفاده کرد.

پایان سخن اینکه با سرمایه‌ی پری که از موسیقی بلوچستان سراغ داریم منتظر بودیم در طول نمایش این موسیقی غنی جلوه ای دیگر به نمایش ببخشد و ره آوردی بهتر را رقم بزند که البته حتما امکانپذیر نشده بود.

به امید آتیه ای سرشار از موفقیت برای نویسنده و کارگردان نمایش شاران




نظرات کاربران